چرا دیگر نمی توانم در مورد نژادپرستی در جامعه خود سکوت کنم

کتیا ماکسول کمک کرده است

لحظاتی از زندگی من وجود دارد که نگاهی کوتاه به خودم در آینه می اندازم.

من زنی را می بینم که تازه از یک رابطه سو ab استفاده 16 ساله گذشته است. یکی که منجر به اتهامات وارده ، اعتراف به گناه و دستور عدم تماس شد. شما فکر می کنید که او از این کار خوشحال خواهد شد. جواب منفی. من او را سرزنش نمی کنم. او از سیستم عدالت ناامید شده است. من نگاه اجمالی به این زن می بینم که مورد ضرب و شتم قرار گرفته ، با PTSD دست و پنجه نرم می کند ، خیانت ، ضربه ، افسردگی مزمن ، نژادپرستی و زن ستیزی. به او گفته اند که ساکت باشد. احساس می کنم باید او را محکم بگیرم. او را ایمن نگه دارید.

به او می گویم: دیگر هیچ سکوت.

من زنی را می بینم که گاهی در محل کار خود احساس امنیت نمی کند. زنی که معتقد است یکی از کارفرمایانش درمورد نژادپرستی سیستمی و زن ستیزی کارهای زیادی باید انجام دهد. او شرایطی را پذیرفته است که باعث نمی شود احساس امنیت کند. او ساکت بوده و به او گفته اند ساکت باشد.

به او می گویم: دیگر هیچ سکوت.

سه نسل از زنان مقاوم. (ارائه شده توسط کاتیا ماکسول)

ایستاده

من زنی را می بینم که در حال خواندن یک پست فیس بوک در مورد شهرش است. یک مرد سیاه پوست از یک پرچم متفقین در یک آپارتمان در استراتفورد ، انتها عکس گرفته بود. او در پیاده رو بود و فقط قسمت بالای پرچم را می دید. او نظری در مورد پرچم و تأثیر آن بر روی افراد سیاه و قهوه ای ارسال کرد. نظرات شروع شد و طولی نکشید که پاسخهای رذیلانه و شرورانه پست اصلی را کنار زدند. یک مبادله به این صورت بود:

مقداری بزرگ کنید و در بزنید.
اگر این کار را می کرد ممکن است نژادپرست او را بکشد.
خوب پس ، مشکل حل شد.

به او می گویم: دیگر هیچ سکوت.

اما این بار ، کنار او قدم می گذارم. نفس عمیقی می کشم و به او می گویم: این یکی روی من است. به دلیل نفرت ، زمان قدم برداشتن است. قبح همیشه وجود داشته است. اکنون به آن اجازه داده شده است که خود را در سراسر جهان نشان دهد. عدم تحمل اکنون مانند آرم پیراهن طراح پوشیده شده است.

دیگر وقت آن است که دیگر سکوت نشود.

EB اسمیت این عکس را با تلفن همراه خود پس از آنکه پرچم را از پنجره آپارتمانی که در 26 ژوئن با مهمانی مهمانی برگزار می کرد ، مشاهده کرد ، گرفت. (ای بی اسمیت / فیس بوک)

وقت راهپیمایی است

در ماه اوت ، من یک راهپیمایی به یادبود راهپیمایی تاریخی مارتین لوتر کینگ جونیور در واشنگتن ترتیب دادم. پاسخ باورنکردنی بود. هنگام راهپیمایی شعار می دادیم. با تجمع در تالار شهر استراتفورد ، کلمه گفتاری را به اشتراک گذاشتیم. لحظه قدرتمندی برای من بود. فرزندانم آنجا بودند. کسانی که برای سفید عبور می کنند و کسانی که برای قهوه ای عبور می کنند. آنها نشانه هایی داشتند و حتی هدایت شعارها را نیز بر عهده می گرفتند. آن لحظه خودش را در قلبم جای داد.

مادر 78 ساله من – پدربزرگ خانواده ما ، که عزیمت خانواده بزرگ خود را از خشونت در وطن خود ترتیب داد – با ما راهپیمایی کرد. 46 سال پیش ، او مادر تنها دو فرزند بود و کار خود را از کانادا آغاز کرد.

دیدن راهپیمایی او و دانستن اینکه به من افتخار می کند ، در قلب من جای گرفت. جامعه من خودش را در قلب من جای داده است. عشق و حمایت متحدان سفیدپوست ما در قلب من جای گرفته است.

“ما هنگام راهپیمایی شعار می دادیم. با تجمع در تالار شهر ، ما کلمه گفتاری را به اشتراک گذاشتیم. لحظه ای قدرتمند برای من بود. ‘ (ارائه شده توسط کاتیا ماکسول)

چند لحظه رویارویی داشتیم. مردی لحظه یادآوری ما را قطع کرد. او می خواست لحظه ای سکوت برای همه سفیدپوستان کشته شده توسط زندگی سیاه زندگی کند. هنگامی که تلفن بزرگ پیشنهاد شد ، او ترجیح داد که صحبت نکند. هنگام عبور از تقاطع ، یک راننده بخار ، داد و فحش داد. دیگری با عجله به تقاطع رسید و فقط خجالتی از راهپیمایان متوقف شد. ما از هدف خود منحرف نشده بودیم ، اگرچه راننده همچنان با صدای بلند موسیقی خود را در تالار شهر دور می زد.

بعد از راهپیمایی ، او به صورت آنلاین به من پیام داد و بحث کردیم. او در آغاز عصبانی بود. در پایان آن ، ما توافق کردیم که کار ضد نژادپرستی انجام شود. این گپ و گفت با او به من فهماند که انتخاب صدا به جای سکوت می تواند تفاوتی ایجاد کند. تمایل به تعامل با مهربانی می تواند تغییراتی ایجاد کند.

ایجاد امواج

دیدن راهپیمایی مادر 78 ساله من و دانستن اینکه او به من افتخار می کند ، خود را در قلب من جای داد. (ارائه شده توسط کاتیا ماکسول)

یک دبیرستان محلی در مورد راهپیمایی صحبت کرد و یکی از دوستان دخترم به من پیام داد تا در کلاس او درباره من صحبت کنند. یک جوان دیگر که در این راهپیمایی شرکت کرده بود تصمیم گرفت پروژه ای را برای دوره دانشگاه انجام دهد. دوستان شنیدند که یک ایستگاه رادیویی مرا قهرمان می خواند. انتخاب صدا به جای سکوت تفاوت ایجاد کرد. من معتقدم که “یک صدا می تواند موج دار شود.” حتی صدای کوچک و درونگرا من شعار می داد و صحبت می کرد و تأثیر داشت.

دیگر سکوت نیست.

امروز ، وقتی خودم را در آینه می بینم ، زنی را می بینم که امید و لبخندی ریز با فضای رشد دارد. من قدرت در حال افزایش او را می بینم. گاهی اوقات اجداد پشت سر او را می بینم که او را بالا نگه داشته اند. دختر برده ها من می دانم که او به احتمال زیاد همیشه با قلابهای خاردار در بدنش مبارزه خواهد کرد. علی رغم آن ، من و او نزدیکتر و نزدیکتر می شویم.

وقتی من و او با هم جمع می شویم ، سکوت دیگر یک گزینه نخواهد بود.

نشانه هایی در راهپیمایی یادبود مارتین لوتر کینگ در اوت سال 2020 در استراتفورد ، انت. (ارائه شده توسط کاتیا ماکسول / عکس ها از مندی گاف)

برای دیدن داستان های بیشتر در مورد تجربیات سیاه کانادایی ها – از نژادپرستی ضد سیاه پوستان تا داستان های موفقیت در جامعه سیاه پوستان – سیاه پوستان بودن در کانادا را ببینید ، یک پروژه CBC کانادایی های سیاه می توانند به آن افتخار کنند. می توانید داستان های بیشتری را اینجا بخوانید.

(CBC)